کالوکیشن

کالوکیشن چیست؟ | کالوکیشن های مهم در زبان انگلیسی با ترجمه

کالوکیشن یا همایند (collocation) به کلمات یا عبارت‌هایی گفته می‌شود که همراه با هم می‌آیند. دلیل اینکه دو یا چند کلمه معمولاً باهم به کار برده می‌شوند قاعده گرامری نیست. بلکه، انگلیسی زبان‌ در طول زمان این کلمات را همراه با هم استفاده کرده و در نتیجه مصطلح شده‌اند. در فارسی هم از این نوع کلمات زیاد داریم. مثلاً نان و پنیر، بدون فوت وقت، نقش مؤثر، در یک چشم به هم زدن، کنج غم، استراق سمع.

اهمیت کالوکیشن

۱- در آموزش نوین زبان انگلیسی توصیه می‌شود که به جای کلمات، عبارت‌ها و اصطلاحات را یاد بگیریم. از این رو، کالوکیشن هم گزینه خوبی برای یادگیری کلماتی است که انگلیسی زبان‌ها به طور طبیعی در کنار هم استفاده می‌کنند.

۲- در نوشتن مقاله یا ترجمه مقاله، استفاده از زبان طبیعی و عادی مورد استفاده انگلیسی زبان‌ ها تأثیر زیادی در روان بودن متن و مفهوم آن دارد. مثلاً دو کلمه ”نقش مؤثر“ را در نظر بگیرید. به جای واژه مؤثر از واژه اثربخش هم می‌توان استفاده کرد. ولی ”نقش مؤثر“ طبیعی‌تر و متداول‌تر از ”نقش اثربخش“ است.

یادگیری کالوکیشن

تعداد کالوکیشن های انگلیسی خیلی زیاد است. بنابراین حفظ کردن همه آنها بسیار دشوار بوده و توصیه هم نمی‌شود. بهترین راه برای یادگیری کالوکیشن ها مطالعه آنها بر اساس موضوع است. در ادامه، در بخش پرکاربردترین کالوکیشن ها، ما مثال‌هایی را بر اساس افعال اصلی ذکر کرده‌ایم.

ترجمه کالوکیشن ها

اگرچه کالوکیشن ها، جزو اصلاحات یا افعال عبارتی نیستند ولی شیوه ترجمه آنها شبیه به ترجمه اصطلاحات یا فعل های عبارتی است. به بیان دیگر، کالوکیشن ها را هرگز نباید کلمه به کلمه ترجمه کرد. بهترین راه ترجمه، یافتن معادل‌های صحیح آنها در زبان فارسی است.

پرکاربردترین کالوکیشن ها

در ادامه مطلب، پرکاربردترین کالوکیشن ها را که بر اساس فعل‌های متداول طبقه‌بندی شده‌اند همراه با ترجمه آنها باهم مرور می‌کنیم.

have

دوش گرفتنhave a bath
نوشیدنی خوردنhave a drink
خوش گذراندنhave a good time
رفتن به تعطیلاتhave a holiday
کوتاه کردن موhave a haircut
مشکل داشتنhave a problem
تو رابطه بودنhave a relationship
استراحت کردنhave a rest
ناهار خوردنhave lunch

do

معامله کردنdo business
بیکار نشستنdo nothing
به کسی لطف کردنdo someone a favor
آشپزی کردنdo the cooking
کارهای خانه را انجام دادنdo the housework
خرید کردنdo the shopping
ظرف شستنdo the washing up
نهایت تلاش را انجام دادنdo your best
مرتب کردن موdo your hair

take

شانس خود را امتحان کردنtake a chance
نگاهی به چیزی انداختنtake a look
استراحت کردنtake a rest
نشستنtake a seat
تاکسی گرفتنtake a taxi
امتحان دادنtake an exam
نوت برداشتنtake notes
جای کسی را گرفتنtake someone’s place

break

شانس خود را امتحان کردنtake a chance
نگاهی به چیزی انداختنtake a look
استراحت کردنtake a rest
نشستنtake a seat
تاکسی گرفتنtake a taxi
امتحان دادنtake an exam
نوت برداشتنtake notes
جای کسی را گرفتنtake someone’s place

pay

پرداخت جریمهpay a fine
توجه کردنpay attention
نقدی پرداخت کردنpay cash
از کسی تعریف کردنpay someone a compliment
به دیدن کسی رفتنpay someone a visit
پرداختن قبضpay the bill
احترام گذاشتنpay your respect

save

صرفه‌جویی در برقsave electricity
پس‌انداز پولsave money
جایی برای کسی نگه داشتنsave someone a seat
جان کسی را نجات دادنsave someone’s life
چیزی را روی دیسک ذخیره کردنsave something to a disk
صرفه‌جویی در زمانsave time
زحمت کسی را کم کردنsave someone the trouble

come

نزدیک آمدنcome close
زود رسیدنcome early
اول رسیدنcome first
جلوی دید قرار گرفتنcome into view
مصالحه کردنcome to a compromise
تصمیم گرفتنcome to a decision
توافق کردنcome to an agreement
به پایان رسیدنcome to an end
مورد حمله قرار گرفتنcome under attack

go

خارج رفتنgo abroad
سرگردان شدنgo astray
تاس شدن (موی سر)go bald
ورشکسته شدنgo bankrupt
نابینا شدنgo blind
به ماهیگیری رفتنgo fishing
مفقود شدنgo missing
آنلاین شدنgo online
تعطیل شدنgo out of business

make

فرق داشتنmake a difference
گند زدنmake a mess
اشتباه کردنmake a mistake
سروصدا کردنmake a noise
تلاش کردنmake an effort
پول درآوردنmake money
پیشرفت کردنmake progress
دردسر درست کردنmake trouble

keep

به قول خود عمل کردنkeep a promise
رازداری کردنkeep a secret
آرام بودنkeep calm
در تماس بودنkeep in touch
ساکت ماندنkeep quiet
حد خود را دانستنkeep someone’s place
نگه داشتن بقیه پولkeep the changes

catch

گرفتن توپcatch a ball
رسیدن به اتوبوسcatch a bus
سرما خوردنcatch a cold
دزد گرفتنcatch a thief
آتش گرفتنcatch fire
توجه کسی را جلب کردنcatch someone’s attention

get

کار پیدا کردنget a job
عصبانی شدنget angry
طلاق گرفتنget divorced
مست کردنget drunk
گم شدنget lost
ازدواج کردنget married

برگرفته از englishpost.org

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل